چكيده
چكيده
مدت هاست كه شهر مشوق و الهام بخش زندگي مردم بوده است ولي امروزه بسياري از انسان ها در آرزوي زندگي در طبيعت بكر و روستاها هستند. لذا طراحان شهري ،معماران وجامعه شناسان در صدد تدبيري هستند كه بتوان زندگي شهري را مجدداقابل حيات ساخت. ساختمان هاي بلند و آپارتمان هاي تنگ و تار يك و بي روح ،حاصل دور شدن انسان از طبيعت زيبا و دست نخورده مي باشد .امروزه استفاده نابجا از تكنولوژي ، در درون انسان و احساس آدمي اثرات نامطلوب گذاشته و همبستگي را كه انسان ها از ابتدا با طبيعت داشته اند به سوي جدايي سوق داده است.نتيجه اثرات اين جدايي وجود انسان هاي عصبي ، خسته و به ظاهر متحرك مي باشد.در گذشته هاي دور نيز آدمي در يافته بود كه بايد شهر هارا با كمك هنرمعماري هماهنگ با طبيعت بسازد ، تا دچار انزواي روحي نگردد؛ ولي كم كم باسرعت گرفتن روند اختراع و اكتشاف ، آدمي اسير تفكر ماشين پرستي صرف گرديدو گرفتار منجلابي از آلودگي هاي زيست محيطي شد . به راستي چرا امروزه رابطه بين انسان ، طبيعت و معماري كم رنگ شده است ؟
طبيعت و محيط مصنوع به عنوان دو مقوله و قلمرو مهمي هستند كه با عنوان جهان خارج از انسان ، موجد ارتباطاتي با انسان مي باشند . در واقع انسان با ارتباطي كه با اين دو قلمرو برقرار مي كند ضمن آنكه از امكانات و فوايد مادي و معنوي آنها بهره مند مي شود ، به خواسته ها و اعتقادات و باورهاي خويش نيز تجلي كالبدي مي بخشد و زمينه را براي تحصيل آرمان ها و اهداف حيات خويش تامين مي كند . ارتباط و هماهنگي و رعايت تناسب بين مكان ساخته شده )محيط مصنوع( با عناصر و محيط طبيعي نيز ازموضوعاتي است كه در ايجاد محيط متعادل و مناسب زيست ايفاي نقش مي كند.انسان ها موجوداتي با طبايع و ابعاد روحي گوناگونند. اما همه آفريده يك آفريننده و جزيي لاينفك از طبيعتي مشترك مي باشند. بنابراين به طور غريزي و ناخود آگاه ،هر انساني تمايل و كششي خلل ناپذير به سوي طبيعت در خود احساس مي كند، طبيعتي به دور از زندگي ماشيني عصر جديد. طبيعت خاستگاه انسان است و زمين به مثابه مادر او معرفي شده است ، آب مايه حيات اوست وگياهان در عين حالي كه تصفيه كننده هوا و تامين كننده اكسيژن و غذاي انسان به همراه بسياري منافع ديگرهستند ، در آرامش بخشي انسان نقش در خور توجه ايفامي كنند
. طبيعت به عنوان عامل آرامش بخشيدن به انسان،منبع الهام هنرمندان ، ارضا كننده حس زيبايي جويي انسان، پاسخ گويي بسياري از سوالات بنيادين وي و به عنوان منبع الهام ايفاي نقش مي كند. پس براي ايفاي بهتر اين نقش بايد در دسترس انسان باشد.
از آنجائيكه معماري هر جامعه متا"ثر از نوعي انديشه و طرز تلقي و اعتقاد و جهان بيني حاكم بر جامعه است كه انسان عضوي از آن بشمار مي آيد در واقع معماري هر جامعه به نوعي ازفرهنگ آن جامعه تا ثير مي گيرد و معماري سنتي ايران با پشتوانه فرهنگي غني خودپاسخگو نيازانسان به طبيعت مي باشد ما بايد با نگاه به آينه پشت به جلو برانيم و هنر آنجاست كه اعتقادات و باورهاي ديرينه را حال پسندانه كنيم با كمك تكنولوژي روز و استفاده از فرهنگ طبيعت دوستانه خود جوابگوي نيازهاي رواني و عاطفي خود گرديم. زيرا كه تكنولوزي در مقابل طبيعت قرار ندارد بلكه در كنار و به موازات طبيعت براي بهره برداري هر چه بيشتر از امكانات محيطي و تامين آسايش انسان جاي دارد
فرهنگ سازي در اين زمينه يعني نزديكي انسان به طبيعت اين نعمت فراموش شده مي تواند كمك بسزايي در آرامش بخشيدن به زندگي ما داشته باشد.
( مادامي كه انسان خود را جزئي از طبيعت نياورده و با آن احساس هم سرشتي و هم مسيري و هم سرنوشتي نكند نمي تواند با آن ارتباط بر قرار كرده و معماري هماهنگ با قوانين طبيعي خلق كند.) (شعر و فضا)
ايجاد مجموعه فرهنگي با معماري طبيعت دوستانه نه بدان معنا كه از ويزگيهاي ظاهري طبيعت الهام گرفته شود بلكه معماري سازگار با اصول و قوانين حاكم بر طبيعت و فرهنگ سازي در اين مجموعه در جهت آشتي انسان با طبيعت از اهداف اين پروزه مي باشد باشد كه اين اقدام گامي در جهت همزيستي مجدد ما با طبيعت باشد.