چکيده
محققان حوزه معماري كامپيوتر براي اينكه بتوانند عملكرد كامپيوتر را به حداكثر برسانند به طور مداوم با چالشهايي براي توسعه راه حلهاي جديد روبرو هستند، رقابت مداوم تكنولوژيهاي كامپيوتري مختلف منجر به دامنه وسيعي از معماريهاي پردازشگر شد. اين ساختارها هركدام فوايد متعددي را از خود نشان ميدادند كه هر يك از آنها با قصد غلبه بر برخي از مشكلات پيشينيان خود توسعهيافتهاند .
در معماريهاي كامپيوتر مرسوم، حافظه به عنوان يك عنصر برده عمل ميكند كه وظيفه اصلي آن ارايه خدمت به الزامات داده واحدهاي اجرايي است. يكي از مهمترين چالشهاي اين نوع از معماريها گلوگه حافظه است، مدلهاي موجود در معماري پردازنده محور فقط درصورتي كه اين دو شرط برقرار باشد اجازه مقياس عملكرد را مي دهد، اول اينكه هسته پردازش ،كار كافي براي انجام داشته باشد و دوم اينكه پردازنده پهناي باند كافي براي بارگذاري تغييرات در حافظه نهان ، بدون تاخير داشته باشد. فناوريهاي معاصر براي توليد حافظه نميتواند با الزامات پردازنده براي سرعت و پهناي باند اطلاعات مقابله كند. در نتيجه، قطعا ً يك شكاف اساسي بيش از چند بار بين فركانس كار پردازنده و سرعت انتقال داده موجود وجود دارد . براي حل اين موضوع پژوهشگران ايده رايانش حافظه محور را مطرح كردند. كه با توجه به ويژگيهاي اين معماري ميتواند بر چالشهاي موجود در معماريهاي پردازنده محور غلبه كند. در اين پژوهش قصد داريم به بررسي جزييات اين ايده و ضرورت و اهميت اين مساله بپردازيم سپس اقدام به دستهبندي معماريهاي موجود كرده دورنمايي از آينده و چالشهاي اين حوزه پژوهشي را بررسي خواهيم كرد.