چکيده
يكي از مهمترين و در عين حال بحث براگيزترين نيروهاي موثر بر سازههاي عمراني به ويژه در مناطق لرزهخيزي، نيروي زلزله ميباشد. هدف اصلي در طراحي براي زلزله ارائه طرحي است كه بتواند در عين اقتصادي بودن حداقلهاي ايمني و آسايش ساكنين را فراهم كند. يكي از روشهاي نوين براي رويارويي با اين پديده، استفاده از عناصر خارجي در سازه براي كاهش پاسخ ديناميكي آن ميباشد. اين مقوله تحت عنوان كنترل لرزهاي سازهها، امروزه جايگاه مهمي در ميان محققين يافته است.
در تحليلهاي روزمره يكي از فرضهاي سادهكننده اين است كه اتصال سازه به زمين صلب ميباشد، اما در عمل اين گونه نيست و سازه بر روي خاك احداث ميشود، كه مصالحي با سختي پايين و ميرايي بالا است. اين فرض سادهكننده از يك طرف باعث ميشود كه سازه از آن چيزي كه در واقعيت است سختتر و از طرف ديگر با ميرايي كمتر در نظر گرفته شود. با توجه به اين دو خطايي كه به دليل فرضيات اوليه در رفتار مدل وارد ميشود، پريود و ميرايي سازه، كه هر دو عامل در رفتار لرزهاي سازه نقش بسيار مهمي دارند، از پريود و ميرايي واقعي آن كمتر در نظر گرفته مي شود. دهها سال است كه تاثير اندركنش ميان خاك و سازه شناخته شده است. در اين راستا روشهاي متعددي براي تخمين ميزان اين اثرگذاري مورد استفاده قرار گرفته است.
در اين تحقيق به بررسي انواع روشهاي بكار گرفته شده توسط محققين براي مدلسازي خاك در كنترل سازهها پرداخته شده است.