چکيده
كي از كاربردهاي واسط مغز و رايانه، استفاده از آن براي توانبخشي و كنترل تجهيزات به منظور كمك به افراد با محدوديتهاي حركتي است. از مهمترين چالشها در اين زمينه، وضوح مكاني كم سيگنال EEG است كه ابعاد كنترلي سيستم را كاهش ميدهد. براي ايجاد BCIهاي با ابعاد بالا، لازم است تكنيكهايي براي افزايش دستورات كنترلي قابل استفاده در سيستم استفاده شود. تا كنون، كنترل عصبي بر اساس BCI اغلب به تكرار تصور حركات پايه از جمله اكستنشن يا فلكشن دوپا، و يا باز و بسته كردن دست راست يا چپ وابسته بوده است. درحاليكه براي كنترل اندام فوقاني تمركز بر رمزگشايي حركات پيچيده و حركات طبيعي دست و بازو مانند حالتهاي مختلف گرفتن ضروري است. عليرغم موفق بودن طبقه بندي تصور حركات دست راست و چپ و پا، تفكيك تصور حركات مختلف يك اندام چالش برانگيز است. اين مسئله به اين دليل است كه حركات يك عضو، نواحي نزديكي در قشر مغز را فعال ميكنند. در اين سمينار مطالعات انجام گرفته در زمينه رمزگشايي حركات يك عضو و بهبود دقت آن به منظور استفاده در سيستمهاي واسط مغز و رايانه با استفاده از سيگنالهاي الكتروانسفالوگرافي مورد بررسي قرار ميگيرد.