چكيده
چكيده
اين تحقيق پيرامون بررسي رابطه هوش عاطفي و اخلاق كار اسلامي كاركنان صورت گرفته است. متغير مستقل اين تحقيق، هوش عاطفي و متغيير وابسته آن اخلاق كار اسلامي؛ هر دو از موضوعات مهم، اساسي،جالب و مطرح در مديريت امروز ميباشند. اخلاق كار اسلامي، موضوعي اساسي در سازمانهاي كشور ما ميباشد، به طوري كه در مبناي تدوين منشورهاي اخلاق سازماني بوده و شعار همه سازمانها ميباشد.هوش عاطفي نيز مفهومي است كه در قرن جديد حرفها خواهد داشت به گونهاي كه برخي دانشمندان تا 80درصد موفقيت افراد را به هوش عاطفي آنان نسبت ميدهند. فرضيه اصلي تحقيق چنين بوده است: ميان هوش عاطفي و اخلاق كار اسلامي رابطه معناداري وجود دارد. هوش عاطفي، طبق مدل دانيل گلمن داراي پنج مولفه خودآگاهي، خودتنظيمي، خوانگيزگي، همدلي و مهارت اجتماعي ميباشد كه رابطه آن را با اخلاق كار اسلامي، فرضيههاي فرعي تحقيق را تشكيل ميدهند. اين تحقيق يك مطالعه موردي است به گونهاي كه با استفاده از پرسشنامههاي معتبر و استاندارد در سرشماري(134) دادههاي مربوطه جمع آوري شد و به كمك آزمونهاي همبستگي اسپيرمن و رگرسيون مورد تحليل قرار گرفت نتايج تحقيق همبستگي متوسط ميان هوش عاطفي و اخلاق كار اسلامي را نشان ميدهد( r=0/516). از اين ميان پنج مولفه هوش عاطفي خود تنظيمي، همدلي و مهارت اجتماعي داراي همبستگي بوده(به ترتيب r=0/300, r=0/235, r=0/215) و مولفههاي خودآگاهي و خودانگيزگي داراي عدم رابطه معنادار با اخلاق كار اسلامي ميباشند. نكتهاي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه نبايد پايين بودن ضرايب را دليل كم اهميتي تاثير هوش عاطفي بر اخلاق كار اسلامي دانست چراكه اخلاق كار اسلامي تحت تاثير عوامل بسياري قرار دارد و هوش عاطفي تنها يكي از آن عوامل ميباشد. بنابراين نتيجه نهايي اين تحقيق اين است كه هوش عاطفي و اخلاق كار اسلامي با هم رابطه هستند.
واژگان كليدي: هوش عاطفي، اخلاق كار اسلامي، خودآگاهي، خودتنظيمي، خودانگيزگي، همدلي و مهارت اجتماعي