چكيده
چكيده:اين تحقيق تلاشي بود براي بررسي رابطه بين سبك شناختي
و Cloze, MC cloze,C-test عملكرد زبان آموزان ايراني روي انواع مختلف تست كه شامل
مي باشند. مطالعه حاضر بر روي دانشجويان پسر و دختر سال سوم Open-ended Questions
و چهارم زبان انگليسي در دانشگاه مازندران و دانشگاه آزاد قائمشهر انجام شد. براي انتخاب شركت
كنندگان نمونه برداري گروهي بكار برده شد. به منظور داشتن نمونه اي همگن, در ا بتدا يك تست
از تست درك مطلب نلسون C و سطح (CELT) مهارت زباني شامل تستهاي جامع زبان انگليسي
از 232 دانسجوي زبان گرفته (Level C of Nelson Reading Comprehension Test)
شد. از بين اين شركت كنندگان ,تنها 166 زبان آموزي كه نمره هايشان نيم انحراف معيار بالاتر و
پائين تر از ميانگين بوده است, به عنوان شركت كنندگان اصلي اين مطالعه انتخاب شدند. سپس
را كه قبلا در ايران توسط تقي پور ( 2001 ) معتبر Eysenck اين گروه همگن پرسشنامه شخصيتي
ساخته شده بود, دريافت نمود. بر اساس اين پرسشنامه دانشجويان به ئو گروه 73 نفري
تقسيم شدند. سپس هر كدام از اين دو گروه به 4 تست Reflective و 83 نفري Impulsive
پاسخ دادند. در مرحله آخر داده Open-ended Questions و Cloze, MC cloze,C-test
تجزيه و two-factor mixed factorial ANOVA هاي جمع آوري شده با استفاده از روش
تحليل شد. نتايج نشان داد كه تست دهندگان با سبكهاي شناختي مختلف يك متد تستس را به
ديگري ترجيح مي دادند. علاوه بر اين مشخص شد كه متدهاي تستس متفاوت به طور معني داري
بر عملكرد يادگيرندگان زبانهاي خارجي تاثير دارند. اين يافته ها بيانگر اين امرند كه استراتژي هايي
كه تست دهندگان در تجزيه و تحليل متن تست استفاده مي كنند, قويا وابسته به نوع تست است
كه در نهايت به عملكردهاي گوناگون روي متدهاي تستي متفاوت مي انجامد. همچنين ديده شد
و عملكرد يادگيرندگين ايراني Impulsivity وReflectivity كه تاثير متقابل سبك شناختي
زبان انگليسي روي انواع متفاوت تست معني دار بوده است. اين يافته نشان مي دهد كه عملكرد
بهتر روي يك متد تستي خاص ممكن است به دليل عامل دوم (سبك شناختي) باشد.